طنز کله پاچه
روزی مردی پسر کوچکش را به بازار فرستاد تا کلهی پختهی گوسفند بخرد و به خانه بیاورد. کودک کله را خرید اما بوی خوش آن برای کودک گرسنه قابل تحمل نبود، پس به گوشهای رفت و گوشت و مغز و چشم و زبان آن را خورد و بعد استخوانهای آن را در نان پیچید و با خود به خانه آورد. وقتی پدر نان را گشود و با استخوانهای سر گوسفند رو به رو شد به پسر گفت:
ـ چشمهای او کجاست؟
کودک گفت: این گوسفند کور بوده است!
ـ زبان او کجاست؟
ـ این گوسفند لال بوده است!
ـ هرچه میگویی قبول، اما مغز او کجاست؟
ـ این گوسفند مغزش را در آموزش به گوسفندهای دیگر از دست داده است.
پدر در حالی که استخوانها را دوباره در نان میپیچید به پسر گفت: برخیز،برخیز و به دکان کلهپز برو، و بگو که من این کله را نمیخواهم. کودک گفت: او این کله را از من پس نخواهد گرفت، زیرا آن را با تمام عیبهایش به من فروخته است!
نظرات شما عزیزان:
[ چهار شنبه 27 / 3 / 1392برچسب:کاریکاتور مسی,کاریکاتور پیکه,کاریکاتور استفاده از موبایل,کاریکاتور اوباما,قاطی پاتی,کاریکاتور پویول,همه چی,عکس های متحرک,عکس خنده دار و طنز,ترول جدید,ترول باحال,کاریکاتور بروسلی,کاریکاتور لباس ,کاریکاتور هوای پاک,کاریکاتور مستر بین ,کاریکاتور تیم های ملی,کاریکاتور رونی,کاریکاتور کریستن رونالدو,
] [ 5:20 بعد از ظهر ] [ kyan ][